شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

مزرعه عشق

اولین نشستن شایلین جونمون

عروسکم، شیطونکم خبرخبر دیگه می تونی بشینی  اولین بار 9 تیر 1392 واسه چند ثانیه نشستی ولی الان که شش ماه و 12 روزته ، تونستیم ازت عکس بگیریم   ولی هنوزم باید دوروبرت بالش بزاریم تا یه موقع زمین نخوری. آخه گاهی اوقات مثل پاندول ساعت به این ور و اون ور حرکت میکنی یا به لرزه میفتی و باید بگیریمت نکته قابل توجه حالا که میتونی بشینی، وقتی درازکشیده ای و میخوای بشینی پاهاتو سیخ میکنی و می خوای وایسی گلکم  اینه دیگه به هرچی می رسی یه چیز دیگه می خوای حرکات چهاردست و پا رو هم در میاری و دوست داری خودتو به وسایلی که دوست داری برسونی. کم کم کارم در اومده ها.... الانم تا روزمین میذارمت بلافاصله دمر میشی و 360درجه دو...
30 تير 1392

آخر و عاقبت فرزند سالاری!

بابا و مامانای ما میگن زمانیکه اونا بچه بودن ، دوره پدرسالاری بوده ، بچه ها احترام بابا مامانا را خیلی داشتن ! ولی الان زمونه عوض شده ، پدر مادرا باید احترام بچه ها رو داشته باشن  یعنی باید بچه ها رو با لفظ  " شما " خطاب کرد که مبادا بهشون بر بخوره ولی از اونطرف بچه ها برای صمیمیت بیشتر پدر و مادر رو به اسم کوچیک صدا میزنند!!!    اینم از دختر کوچولوی ما که داره از الان تمرین میکنه چه جوری به ما احترام بذاره یا نذاره!! عاطفه جون یه شیر خشک برام درست کن که خیلی گرسنه ام!        حسین جون ،تو هم  برام سوپ آماده کن میخوام بعد از شیر خشکم بخورم!       ...
28 تير 1392

واکسن شش ماهگی

دخملی مامان سلام، مامانی ماهها داره به سرعت میگذره  و تو 6 ماه شدی و زمان واکسن 6 ماهگیتم سر اومد؛ یکشنبه 16 تیر 1392 مثل ماه گذشته من و تو و مامان جون و باباجون راهی مرکز بهداشت ویلا شدیم اما این سری یه تفاوتهایی داشت:  اولا" اینکه صبح واسه دخملیم فرنی درست کردم تا اول صبحانشو بخوره بعد بریم واکسن بخوره دوم اینکه از خونه مامان جون باباجون عازم شدیم  سوم اینکه موقع رفتن عمه طاهره و عمه عطیه ( عمه های مامانی ) هی بهت میگفتن شایلین کجا میری نرو همینجا پیش ما بمون از ما به تو نصیحت نری به نفعت ها !!!! خلاصه با کلی خنده عازم مرکز بهداشت شدیم، دخملی مامان نزدیکی مرکز بهداشت تو ماشین خوابت برد منم گفت چه بهتر موقع قد و وزن...
25 تير 1392

شایلین خانم نیم ساله

دختر گلم دیگه  وارد شش ماهگی  شدی و کلی شیطونی میکنی!! رو زمین که نمیتونیم نگهت داریم ، همش دوست داری بالاتر از سطح زمین باشی ! تازه ارتفاع سنجت هم که حرف نداره ، از یه حدی که تشریف میارین پایین تر سنسورتون عمل میکنه و بوق هشدار و نق نق ،ما رو مجبور میکنه جهت قطع آلارم اقدامی انجام بدیم  هنوز نمیتونی درست و حسابی بشینی و خودت رو نگه داری ولی خیلی برای این کار مشتاقی و همش دوست داری تو حالت نشسته به سمت اشیای جدیدی که میبینی حمله ور بشی و اونو بگیری . تو پشتک زدن هم که حریف نداری و تا قیافه آشنایی رو میبینی با حرکات موزون درازکش ، به طرف میفهمونی که محض رضای خدا منو از رو زمین بردارید   تازه وقتی هم که از این کارات نت...
14 تير 1392

شایلین ورژن 2014

مامانی ،  دو تا عروسک واست خریدم خیلی شبیه خودته! تنها تفاوتش با تو ، موهاشه         شما چی فکر میکنین ؟؟ خیلی شبیه دخترم نیست ؟؟! !          حالا اینم  شایلین خانم که دیگه کچل نیست !  کلی مو در آورده دختر م     تعجب نکنید !!! اگه شما هم موهای کم پشت دارید به ما مراجعه کنید ، مطمئن باشید مشکل شما را در عرض چند دقیقه حل خواهیم کرد!!! ...
13 تير 1392

سفر به بیرجند

سلام شایلین جونم من و تو و مامان جون و بابا جون واسه دیدن خاله آرزو و عمو مصطفی، مامان بزرگ و خاله ها و عمه ها و دایی و سایر فامیل  رفتیم بیرجند، این سومین سفرت به بیرجند بود یه بار واسه اولین سالگرد آقاجونم خدا بیامرز رفتیم یه بارم عید نوروز سری های پیش دخملی مامان خیلی کوچول موچول بود ولی این سری گرچه بازم کوچیکی ولی باهوش شدی و بازیگوش و یه اسباب بازی خوب واسه بچه ها و بزرگترها ،فدات بشم مامانی  این مدت خیلی بغلی و ددری شدی گلم آخه هر روز این ورو اون ور دعوت بودیم و چون نیروی کمکی زیاد بود تو هم که خودتو خیلی لوس میکردی و کمرت و میدادی بالا و دست و پاهاتو سیخ میکردی از این بغل به اون بغل میشدی و کلی حال میکردی دخملی ماما...
8 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد